به گزارش خبرگزاری بسیج به نقل از دیده بان، حیات در جوامع مختلف، طیف کاملی از رویه زندگی تعریف کرده است، که سبک زندگی آنها را شکل میدهد. این سبک ابعاد مختلف زندگی انسان اعم از فعالیتهای کاری، فرهنگی، سیاسی، مسائل عمومی و زندگی روزمره را شامل میشود به گونهای که هرکدام از آنها تبدیل به نمادی از اندیشه و تفکری متفاوت شده است. این مفهوم، امروز حوزهی گستردهای را به خود اختصاص داده، اما آنچه در میان این گستردگی جلب توجه میکند تأثیر نمادها و قدرت فرهنگیای است که با تبلیغ سبک زندگی، خود را نمایان میسازد.
این مسئله که همهی ابعاد زندگی انسان را شامل میشود، مجموعه ای از ویژگیها را در کنار هم قرار داده و به هویت افراد شکل میدهد. هویتی که بخشهای مختلف زندگی را مدیریت کرده و در تعیین ابعاد، نسبتها را مشخص می نماید. مدرنیته منادی اندیشهها و مطلوبیتهایی بوده است که به تبع آن مجموعهای از روشها را برای پیشبرد زندگی بوجود میآورد و بانیان فکری آن از طریق رسانه و تبلیغات این مسئله را ترویج میکنند که امروزه، سبک زندگی غربی نامیده میشود.
تبلیغات رسانه ای در راستای هویتسازی
آنچه دنیای مدرن از میان این مطلوبیتها به عنوان الگو برای افراد تصویر میکند، عبارتاند از مصرف مجموعهای از کالاهایی که در هر چیز شکل فرهنگی، هویتی و شخصیتی خاصی را به مصرفکننده القا میکنند. مسئلهای که میتواند در القای این هویت و شخصیت، نقش مهمی ایفا کند، مجموعهای از تبلیغاتی است که تحت پوشش رسانهها شکل میگیرد؛ رسانههایی که ثروت و قدرت سرمایهداری به مدیریت آن میپردازد و شکلی از زندگی را پیش روی افراد قرار میدهد که فرهنگ مد نظرشان را مساوی فرهنگ و هویت مطلوبتر برای نظام سرمایهداری قرار میدهد.
انقلاب اسلامی، سبک زندگی اسلامی
برخلاف آنچه در کشورهای غربی اتفاق افتاد و سبک زندگی زمینهساز شکلگیری هویت، تفکرات و مجموعهای از تغییرات در زندگی آنها شد، وقوع انقلاب اسلامی در ایران با ابعاد گسترده زمینهای را فراهم ساخت که در تفکر افراد هویت بخش سبک جدیدی از زندگی شود و در آن از ملزومات و ضرورتهای زندگی غربی خبری نبود. فرهنگ اسلامی به عنوان سدی در برابر همهی مناسبات فرهنگی شکل گرفته قبل از آن، مجموعهی روابطی را که حول محور اندیشهی مدرن، رسانه و تبلیغات حاکم بر آنها بوجود آمده بود، کنار زد و منادی روشهایی نو در سبک زندگی شد. ایستادن در برابر مجموعهی اعمال و اندیشههایی که در یک کل واحد، خود را سبک زندگی برتر و سبک زندگی غربی معرفی میکرد، تاکنون با دشواریهای زیادی در برابر انبوه تبلیغات غرب روبرو بوده است که پرداختن به آنها در قالب مجموعهی سیاستهای فرهنگی مطلبی جداگانه را میطلبد.
امروز تبلیغات از راهبردهای پایه و اساسی رسانهها در پیشبرد اهداف و سیاستگذاری هاست. به گونه ای که تبلیغات، همگام و هماهنگ با سایر برنامههای تولیدی یک شبکه اعم از فیلم و خبر و مستند و... میتوانند درجهت دهی به برنامهها و اهداف یک شبکه نقش مهمی را ایفا کند.
رویهای را که شبکههای مقابل نظام اسلامی در همه ابعاد رسانهای خود قرار دادهاند، تلفیق سیاستهای عمده تغییر سبک زندگی در برنامهسازی هایشان است.
دوگانگی تبلیغات و مبانی فرهنگی
چنانکه مشاهده میشود خطی واحد در رویکردهای ایشان مشاهده میگردد و میدان عملی مشخص را نمایان میکند. با این حال در داخل کشور اینکه رسانه به عنوان یک دستگاه در مواجه با تبلیغات فرهنگی و اقتصادی جهتدهی و هماهنگی را تعیین میکند یا به عنوان ابزاری فرهنگساز، هدایت چرخهی مصرف خوراک رسانهای در جهت اهداف اقتصاد سرمایهداری را در بر میگیرد، مسئلهی مهمی را بوجود آورده است. تاکنون عدم هماهنگی تبلیغات رسانهای با فرهنگ پایه در جامعهی ایران موجب بروز دوگانگی در نظام فرهنگی و ارزشی جامعه و بروز بحرانها و رفتارهای هویتی شده است.
این مسئله ضرورت پرداختن به الگوها و روشهای جدید در تبلیغات فرهنگی و اقتصادی را بطور روزافزونی مورد توجه قرار داده است. الگویی که در رأس آن اطلاعات صحیح و دقیق دربارهی مولفههای فرهنگی جامعه ارائه شود، بعنوان مثال با الویت دادن به تبلیغ کالاهای ضروری و نیازهای اساسی از بوجود آمدن هویت مصرفی مخاطب جلوگیری کند و با تاکید و تبلیغ کالاهای داخلی حس رقابت، ابتکار و نوآوری را میان تولیدکنندگان افزایش دهد. با تبلیغ تولیدات داخلی خودکفایی و خوداتکایی ملی را تقویت کند. تبلیغات به گونهای باشد که الگویی معتدل و متناسب در مصرف و همگام با شرایط اقتصادی جامعه را در برابر مردم تصویر کند.
این مسئله در دورهای که اکثر کشورهای جهان با مسائل اقتصادی روبرویند و مدیریت تولید و مصرف کالاهای فرهنگی و اقتصادی را مد نظر قرار می دهند، برای رونق داخل از اهمیت زیادی برخوردار است.
رسانهی ملی در شیوههای تبلیغاتی خود با دو الگو روبرو است، الگوی اول صرفنظر از ضرورتها و الویتبندیها در تبلیغ است که جهت تأمین منابع مالی خود به تبلیغ کالا با هر محتوایی پرداخته و تا امروز در شبکههای مختلف سیما با آن روبرو بوده و هستیم. الگوی دوم با برنامهریزی پیرامون مجموعهی خاصی از خوراکهای رسانهای، در یک کل واحد روش و سبکی متفاوت از زندگی را در تبلیغات خود به مخاطب القا میکند که تاکنون اقدام و برنامهریزی مهمی توسط رسانه در این زمینه صورت نگرفته است.
بعضاً مشاهده شده است که در تبلیغات داخلی، متاسفانه نه نوع محتوا اهمیت دارد و نه ماهیت و نه کارکرد و تناسب آن با الگوهای فرهنگی جامعه سنجیده نشده است. در حالی که رسانههای غربی با تبلیغات، سبک زندگی غربی را به عنوان الگوی برتر زندگی به مخاطب القا میکنند، بیتوجهی مدیران داخلی به الگوسازی در این زمینه، فرصتهای بوجود آمده در امر فرهنگسازی را تبدیل به تهدید میکند. چرا که تبلیغ همان هدف و الگوی جامعهی مصرف زده در حوزه فرهنگ و اقتصاد را دنبال میکند.
عدم توجه به کارکرد و تناسب تبلیغات با فرهنگ کنونی در داخل کشور مسئلهای را در رابطه با رسانه و هویتسازی نسبت به جامعه و ارزشهای اسلامی موجود حل نکرده است. رسانههایی که میتوانند فراتر از نوع تبلیغات حامل پیام و محتوایی نو در ارائهی سبک جدیدی از زندگی باشند، مجموعهی فرصتهای بوجود آمده را نادیده میگیرند و تا زمانی که پایهها و مبانی اصلی فرهنگ در تبلیغات رسانهای، جایگاه خود را تعریف نکند، انتظار هویتساز بودن رسانه و تبلیغات و ارائهی روشی جدید در سبک زندگی را غیر ممکن خواهد کرد.